موقت خواهد بود...

ساخت وبلاگ

همیشه از زنگ‌های ناگهانی می‌ترسیدم؛ از تلفن‌هایی که نیمه‌شب به بعد صدایشان بلند می‌شد، از خبرهای بد. حالا دیگر ترسم ریخته چون تجربه‌اش کردم. بامداد جمعه بود که تلفن زنگ خورد، ساعت از نیمه‌شب گذشته بود و خبر آمد که عزیزترین آدم زندگی‌ام را از دست دادم. همین. خبر کوتاه بود و کاهندهٔ جان . و از آن روز به بعد، جسم و روح و تمام بودنم، درد می‌کند. نمی‌دانم چطور همهٔ آن لحظه‌ها را دیدم و هنوز زنده‌ام... 

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31

زلزله بود؛ آری! بخواهم تشبیهش کنم به زلزله‌ای شدید می‌مانست؛ زلزله‌ای با پس‌لرزه‌های فراوان و ویرانه‌ها و تلی از خاکستر و خاک و خشت شکسته. بعد از چهل و چهار روز، هنوز حال م خوب نیست، هنوز نیرو و توانم موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 145 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31

این پنجرهٔ اتاق من است؛ پنجرهٔ اتاقِ آبی یواشِ من. وصلم می‌کند به جهان بیرون؛ به نور، به صداها، به آدم‌ها، به سبزِ دوست‌داشتنی درخت انار کوچکم. وقت‌های دل‌گرفتگی، پنجره را باز می‌کنم، دراز می‌کشم روی موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31

با مادر توی تاکسی نشسته بودیم و از آزمایشگاه برمی‌گشتیم. حواسم به سوزش آرنج دست راستم بود و گوشم به حرف‌های رانندۀ تاکسی. می‌گفت: «تازگی، دربست‌رفتن‌ها رو نوبتی کردیم که به همه برسه. همون یکم پول هم غنیمته. مملکت که داره می‌سوزه کلا. کود شیمیایی زمین کشاورزی رو می‌خریدیم 40 هزار تومن. پارسال شد 60 تا 80 هزار تومن. امسال یهو شده 500 هزار تومن! هیچ کاری هم از دست آدم بر نمیاد.» و بعد آه عمیقی کشید. 

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31

تو زیبایی؛ مثل وقتی که باران پنجرۀ اتاقم را بوسه‌باران می‌کند...


«عکس خودگرفت نیست»

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31

نشسته‌ام روی تخت و به صدای شُرشُر باران گوش می‌دهم. بعد از مدت‌ها میل نوشتن به سراغم آمده؛ میلی که مدت‌هاست در من به سوسوی ضعیف ستاره‌ای در دورترین نقطهٔ آسمان می‌ماند. خسته‌ام؟ به‌گمانم آری! نه‌تنها موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 202 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 15:31